|

Friday, April 29, 2005

منو آرزوی دنیایی...!؟

من هستمو آرزوی دنیایی محال!؟ دنیایی که بتوان در آن به دلی اعتماد کرد، دنیایی که بتوان فقط حرف راست را شنید، دنیایی که بتوان در آن در آرامش زندگی کرد، بدور از تشویش و نگرانیه خنجر زدن نامردها، دنیایی که کسی در آن احتیاج به خیانت و دروغ نداشته باشد، دنیایی که کسی بجز صداقت چیزی نداند، و کسی بجز واژه محبت و دوستی چیزی بر زبان نیاورد، کاش میشد

|

خُرم آن روز

خُرم آن روز آ. ث به میدان برود / چلسی را سه بر یک بزند
آندره دوتا یکی هم فیلیپو نفس / اون سیاهه چلسی هم یکی زند
خوزه را بینیم کشان کشان / آبرام او را گوش کشیده ببرد
حالی دهد آن شب سرخ و سیاه / نسل روس را از لندن بکند
کاش میشد چلسی بیاد توی فینال / ترکها آ. ث پوش شوند تیم ببرد
جام قهرمانی عزیزم، دسته مالدینی / از شوق قهرمانی به هوا بپرد
من طرفدار آ. ث نیستم، از چلسی هم بدم نمیاد از انگلیسیا بدم میاد چلسی هم تو ترکیب اصلی فقط دو سه تا انگلیسی داره اما برعکس عاشق ایتالیایی ها هستم، و اما ازونجایی که میخوام با یه رفیقه طرفداره چلسیم کل کل کنم اینو تقدیم می کنم به طرفدارهای آ. ث، اما خداییش خوزه مورینیو مربیه چلسی آخره مربیگریه نه!؟ یه توضیح: منظورم از نسل روس شخص شخیصه!؟ آبراموویچ بود که حالم ازش بهم میخوره، سوء استفاده گریه که دومی نداره با نفت دزدی به کجا رسید!؟

|

تو را گم کردم

در کشاکش واژه های پنهانی، در سردیه فصل عشق، در پایان موج های دریای طوفانیه دلم، من تو را گم کردم، تو را که آرزویم گم کردنت بود، تو را که لعن و نفرین را برای اولین بار بر زبانم جاری کردی، تورا که من را نشناختی و تهمت زدی، تورا که بی تو خوشبخت ترینم، تورا گم کردم

|

Wednesday, April 27, 2005

آهنگه جدید افشین

من چند وقت پیش عضو سایت افشین شدم و خبراش دائم برام میل میشه اما خبر جدید رو اینطور تو ایمیل نوشتن، آهنگ جدید افشین، اشکامو پاک کنم یا نه؟ خاطره ی تلخیست از عشق از دست رفته ی افشین و مرحمی واسه دله اونایی که عاشقن و یادتون نره عشق همش یه دروغه، بزودی تو پرشین تی وی پخش میشه و شعره ترانه رو هم انگاری کامل نوشتن که در پایان مینویسم، البته افشین تو مصاحبش با بی بی سی به بهزاد گفته بود، من بدجوری دلم گرفته عاشق شدم، دوست دخترم رفته مسافرت (ظاهرا دختره محله افشینو نمیگزاره) و چند بیتم از شعره ترانه تو اون مصاحبه گفت، که کاملش اینه انگار
اشکامو پاک کنم یا نه؟
دوستم داری یا نداری؟
تکلیفه عشقمون چیه؟
عاشقی یا مسافری؟
اشکامو پاک کنم یا نه؟
بگو تو میمونی باهام
یا اشکو هدیه میکنی وقته جدایی به چشام؟
اشکامو پاک کنم یا نه؟

|

برو

سره سازش ندارم با دله تو
نمیدونی چه کردی با دله من
نمیخوام اسمتو دیگه بیارم
یا نگامو توی چشمات بزارم
برو نمیخوامت ولم کن
برو دوست ندارم روتو کم کن
میخوای بچه گول بزنی با حرفای مسخرت
نمیدونی راهی نداره به قلبم، دله دیوونت
ببین ببین قصمون تمومه
نیار نیار دیگه بهونه
برو نمیخوامت دیگه ولم کن
برو دوست ندارم روتو کم کن

|

خیال می کردم

خیال می کردم اگه یه آدم خوب وجود داشته باشه تویی، خیال میکردم میشه روی تو حساب کرد، خیال میکردم بد نیستی، غافل ازینکه دسته هرچی بدو از پشت بستی، آره دیوونه هستی!؟

|

Saturday, April 23, 2005

فصل زیبا

مثله یه فصل زیبا بود، که خزون به یکباره اونو تو خودش مات کرد، باران بارید، تگرگ زد، شکوفه های درخت اون فصل زیبا ریخت، کسی میوه های اون فصل رو ندید، اون فصل از بین رفت، همش تقصیر بیرحمی پاییز بود که منو از دیدن اون فصل زیبا محروم کرد، آره، دیگه من اون فصل رو ندیدم، مزه ی میوه های اون فصل رو نچشیدم، اما هنوز رنگ شکوفه های درختاش یادمه، هرچی فکر می کنم نمیدونم خزون چطور بهار منو از بین برد!؟
Mio amore, essere diritto io non raggiungere da tu, ma tu essere silenzio mio amore

|

Why you love me?

Look to my around, just see you, you that every time want to tell me I love you!? Day by day, you tell me but still I don't know what you like me, really why!?

|

آخر این چه بود؟

چه سخت بود شنیدنو نشنیدن، چه سخت بود دیدنو ندیدن، چه سخت بود بودنو نبودن، آخر این چه بود، زندگی!؟

|

Wednesday, April 20, 2005

بهار چه گیری هستیا!؟

بهاره و هوا دیوونه یه روز تابستونی یه روز پاییزی و یه روز بهاری!؟ خلاصه این هوام بدجوری ما رو دیوونه میکنه، یه روز شادیم، یه روز غمناک یه روز از شکل هوا خوابمون میگیره!؟ بدجوری ما رو به بازی میگیره این طبیعت!؟ این شهرم که ماشالا خودش آدمو خسته میکنه میشه واویلا!؟ نه جایی واسه گشتن داره نه جایی واسه رفتن نه جایی واسه دیدن!؟

|

خبرهای داغ

خیلی تو این روزا حالم گرفته و حال هیچ کاریو ندارم، اما ازین که بگذریم میخوام دو تا وبلاگ جدید بزنم که یه جورایی کارای نو انجام بدم اسماشونم آمادست و کاراشونم معلومه فقط به چند تا همکار احتیاج دارم که چند نفرو تو ذهنم دارم و مونده چند نفر دیگه که امیدوارم بعده خوندن این مطلب پیشنهاد همکاری بهم بدن، میخوام یه فروشگاه اینترنتی افتتاح کنم و یه وبلاگ آموزش، خلاصه گمون کنم تا خرداد ماه آماده به کار شن بستگی داره که همکارام همکاری کنن یا نه!؟ خلاصه به مروره زمان و افتتاح سایتها جزئیات سایتها رو میبینید، فعلا یکی رو باید گیر بیارم که کاره طراحی رو به اون بدم که گیر نمیاد!؟

|

White Stars

یادش بخیر، همین دو سال پیش بود که با بروبچ قرار گذاشتیم که یک گروه موسیقیه چند نفره تشکیل بدیم که متاسفانه دست سرنوشت آنچنان مارو از هم دور کرد که همدیگرو تو این دو سال یکبار دیدیم چه برسه به اینکه گروه موسیقی تشکیل بدیم، اسمشو قرار بود وایت استارز یا به فارسی ستاره های سپید بزاریم، حیف شد که نشد، الان تو این شهر و از جمع چند نفره ما دو نفر مونده که بقیه یا تهران موندن یا جایی دیگن، اون دو نفرهم، منو نیما خانیم که بعضی موقع میاد و واسه ما کامنت میگذاره، بعضی مواقع خیلی اتفاقا میافته که آدم دوست نداره اما دیگه افتاده و کاریش هم نمیشه کرد، نشد که بشه!؟ اما من تشکیل میدم اونم تو همین شهر و با دوستایی که میشناسم پله پله

|

Tuesday, April 19, 2005

مثلث برمودا

حدود دو هفته پیش بود که فکر این مثلث بدجوری افتاده بود تو سرم این که این مثلث چیه و غیره، و منم یه عادتی دارم تا به جواب سوالی که برام پیش اومده نرسم و مو رو از ماسته قضیه بیرون نکشم آروم نمیگیرم، رو همین حساب مخه خودم و گوگل رو بکار گرفتم برای حل این معمای زهنی که مثلث برمودا چیه، خلاصه هرچی بیشتر دربارش میخوندم بیشتر گیج میشدم!؟ هنوز بشر موفق به کشفش نشده!؟ من میخواستم کشفش کنم!؟ خلاصه کار به جاهای باریک رسید، به اون حدی که وقتی به سایتهای اسلامی رسیدم اکثرا نوشته بودن محل زندگی حضرت مهدی (عج) اونجاست و اسمه اسلامیش خضراء هست!؟ نمیدونم میدونین یا نه!؟ حضرت مهدی رو زمین زندگی میکنه اکثرا خیال میکنن آقا تو آسمونه!؟ و با کمال تعجب دیدم با وجود اینکه اکثر سایتهای اسلامی و ایرانی ازین صحبت میکنن که حضرت مهدی(عج) اونجاست، اما سایت برنامه ی بسوی ظهور نوشته بود با توجه به طبیعت مثلث برمودا امکان نداره حضرت مهدی اونجا زندگی کنند،من نمیدونم آیا اونا حضرت مهدی رو یه آدم عادی فرض کردند!؟ و به این فکر نمیکنند که شایدبه امر خدا فقط ما انسانها قادر به ورود به اون منطقه نیستیم!؟ وبا اطلاعاتی که من در مورد این مثلث بدست آوردم این حدس رو زدم
فکر کنم برمودا مثله یک گرداب عظیم همه چی رو به درون خودش میکشه و فشار هوا در بالای این گرداب به حدی هست که هواپیما بالاش دووم نیاره و یه نظریه هست که میگه برمودا مثه پاندول عمل میکنه و باعث تنظیم فشار زمین و تثبیت اون میشه و اگه نباشه زمین نابوده اما این حتمیه که گرداب هست اما چه جور گردابی خدا میدونه
تصاویر کشتیهایی که در زمانهای مختلف در برمودا ناپدید شدند اولین 1780 میلادی و آخرین سال 1999 میلادی
http://www.bermuda-triangle.org/html/lost_ships.html

تصاویر هواپیماهای گرفتار در برمودا اولی 1942و آخری همین سال 2002
http://www.bermuda-triangle.org/html/lost_aircraft.html

تئوری های انیشتن در مورد متلث برمودا
http://www.bermuda-triangle.org/html/theories.html

و یه خبر دیگه تا حالا 500 گروه تلاش کردند که بتونن وارد این برمودا بشن که همه از بین رفتن یک گروه ژاپنی بود که یک وسیله ساخته بودن که بتونن وارد برمودا بشن که این وسیله در مقابل امواج خیلی قوی بود اما در آخرین لحظه گزارش کردند که ما از بین رفتیم یا یه همچین چیزی اونام مردن
با این همه اطلاعات بازم احساس میکنین مطالب کمه نه!؟ اشکال نداره تازه مثله من هستین منم تشنه ی برمودام

|

من گیر افتادم

جدأ من گیر افتادم، نمیدونم از چی بنویسم هرچی میخوام بنویسم عاشقانه میشه، مینویسم چشمای آسمون بازم گریه داره، اشک توی چشمام میاره، عاشقانه میشه!؟ مینویسم تو کی بودی که دلم رو، نه نه نه!؟ عاشقانه شد، بیام از ورزش بنویسم!؟ بازم عاشقانه میشه!؟ مثه اصولا طبق قوانین بوکس!؟ من گیر افتادم چیکار کنم

|

بابا من عاشق نیستم

سلام من چند مطلبه آخرو که نوشتم مثه مطالب قبلیم نیست و یه جورایی عاشقانه شده و یه چهار پنج نفری به من گیر دادن که عاشق شدی و ازین حرفا، از همینجا اعلام میکنم که بنده هرگونه عاشق شدنمو تکذیب میکنم و این حرفا و تهمتها که همش تقصیر استکبار شرق و غرب هست رو محکوم می کنم، و باز اعلام میکنم هیچ عشقی وجود نداره، ما علنأ محکوم میکنیم، آن مطالب رو در راستای کمبود مطالب به چاپ رساندیم، چون حاله نوشتن نداشتیم، اما حالا داریم، اما باز هرچه مینویسیم عاشقانه میشود، ای فلک

|

Sunday, April 17, 2005

یه بغل ترانه واست کمه

تو همون نگاهی هستی / که چشام ازم میخواست
تو همونی که صدات / واسه دلم تنها صداست
تو همونی یه بغل ترانه / واست کمه
تو همونی که نباشی / آخ مشکلمه

|

یکی بیاد دسته منو بگیره

دستام تنها موندو، ناله جای فریادمو گرفت، بغض جای شادیمو گرفت، از دلم پرسیدم چرا!؟، گفت آخه کسیرو ندارم بهش دل ببندم، همش سکوت، همش تنهایی، بازم چیزی واسه گفتن داری، منم چیزی واسه گفتن نداشتم، چون خداییش راست می گفت، واسه اینم تصمیم گرفتم بنویسم یکی بیاد دسته منو بگیره

|

Monday, April 11, 2005

یک پَره عشق

شادی مرد وقتی فهمید حق با غم است، اما این عشق ول کن معامله نیست، هر چی بهش میگی بابا روتو کم کن بساط خالی بندیتو جمع کن تو وجود نداری، مگه حرف، تو گوشش میره!؟ میگه من وجود دارمو، مرغ یک پا داره. خلاصه هرکاری می کنی این عشق رو، از رو ببری، انگاری خودت از رو میری، و باز روز از نو روزی از نو، بالاخره یه کاری کرد تا من دهنمو ببندم، منم مثه دیگرون خر کرد، البته بلا نسبته دیگرون!؟ یه کاری کرد که من نه تنها حروف عین و شین و قاف رو لبام جوونه بزنه، بلکه یه نسخه از خودشم روی ما نصب کردو برنامه ی عاشقی رو روی ما ران کرد و گفت که حالا که تو هم عاشق شدی!؟ بیا این پره عشق ماله تو

|

اصولا طبق قوانین بوکس!؟

دومین قسمت از مجموعه ی اصولا طبق قوانین....!؟ وقتی زدی دله یارتو شکوندی و اونو از خودت روندی، اصلا نگران نباش چون اصولا طبق قوانین بوکس به حریفت نباید رحم کنی!؟، وقتی که خوردی اصلا نگران نباش، چون اصولا طبق قوانین بوکس سرنوشت بازی تو راند آخره، وقتی کسی از پایین بهت ضربه زد، تو از بالا بهش ضزبه بزن، چون اصولا طبق قوانین بوکس غافلگیری شرط اوله پیروزیه!؟ هر چی میخوای محکم تر بزن، چون اصولا طبق قوانین بوکس هر چی ضربه قویتر باشه ممکنه به ناک دان منجر بشه، وقتی که افتادی اصلا مهم نیست، چون اصولا طبق قوانین بوکس مهم اینه تا داور ده رو نگفته بلند شی، وقتی که ده رو شنیدی و هنوزم خوابیده بودی، دیگه کاری از دست دیگرون بر نمیاد، چون اصولا طبق قوانین بوکس ناک دانی و کارت تمومه

|

Thursday, April 07, 2005

فعلا

منم اندازه ی یکهفته مطلب نوشتم و از خجالتتون در اومدم فعلا خداحافظ تا یه دو سه روز دیگه، برام حتما میل بدید، بخاطره خرابی اینترنت که توضیح دادم، نتونستم لینکارو تو وبلاگم بزارم و واسه قرار گرفتن لینکتون تو وبلاگم تا آخر این ماه وقت دارین میتونید میل بدید و یه عزیزی به نام فرشاد سوال کرده بود سوزان روشن کی آلبومه جدیدشو بیرون میده باید بگم که تاریخه دقیقومعلوم نکردن گفتن تو سال 2005بیرون میدن اگه میلتو بدی اگه تاریخ دقیقو گفتن خبرت میکنم

|

هیچ وقت

هیچ وقت فکر نکنید که قصه ی زندگیتون آخرش معلومه، چون کسی دوست نداره قصه ای رو که آخرش معلومه بخونه، امیدوارم منظورمو گرفته باشید و در تمام کارها و رفتارتون این نکته رو مد نظر داشته باشید

|

io giurare, Mahdi essere divino aiutante

I told that to Italian language, if you want know what I told, learn that language! Or ask from An Italian!

|

زلزله اومد

داشتم اون مطلب هنوزم رو مینوشتم که راس ساعت دوازده و نه دقیقه ی شب هفتم آوریل زلزله اومد

|

هنوزم

دستانم درازبود به امیده اینکه دستانم را بگیری اما افسوس، دستانم کرخت شد و تو دستم را نگرفتی، چشمانم به در بود تا تو بیایی اما نیامدی، قلب پاره پاره ام را به مردم نشان دادم و گفتم ببینید این قلب عاشق بود، بخدا قسم این دل همیشه صادق بود، مردم به حالم گریستند و تو خندیدی و من بخشیدم، همه به من گفتند که تو دیوانه ای گفتم آری میدانم!؟ چون هنوزم او را میخواهم

|

همیشه آیا اشتباه

آدما همیشه سر راهشون دوتا شیشه دارن که یکی پره نوشیدنیه شیرینه و یکی پره نوشیدنیه تلخ، اون شیرینه نماد کارای خوبه آدمه و تلخه نماد کارای بده آدمه، آدمای زیادی رو دیدم که همیشه از نوشیدنیه تلخ میخورن آدمای زیادی رو هم دیدم که یکمی از تلخه میخورن و یکمی از شیرینه، اما کسی نبود که همیشه از نوشیدنیه شیرین بخوره

|

سیاه چاله وجود خارجی ندارد

خداییش این خبر خیلی دیگه خفن بود نمیدونم از اخبار شنیدین یا نه؟ یا اصلا میدونین سیاه چاله چیه یا نه؟ حالا اونایی که نمیدونن بدونن که میگفتن یه حفره های سیاهی تو فضا هست که ستاره ها و هر جسمه خارجی رو که کنارش باشه به درونه خودش میکشه مثله یه مکنده، دقیقا همون حالت گرداب در زمین رو داره، و حتی میگفتن راهه خروج این حفره های سیاه، که به سیاه چاله معروف بود معلوم نیست و شاید به یه قسمت دیگر کهکشان راه داشته باشه و صدها فیلم رو در این زمینه ساختن که چند تا شونم از صدا و سیما پخش شد، این سیاه چاله ها که وجودشون یه امره قطعی بود و به وسیله ی داشمندان زیادی تایید شده بود که معروفترینشون اینشتین بود، دیروزدانشمندان آمریکایی اعلام کردن که اصلا وجود خارجی نداره، به قول کاووسی عجیبأ غریبا

|

سیزده به در و نمایش ماشین

مثه اکثر کرمانشاهیا ما هم به اتفاق خانواده سیزده به در رفتیم همین طاقبستان خودمون، خداییش اصلا نمیدونم چرا خوش نگذشت، شاید به خاطره اینکه دوستی، رفیقی، آشنایی باهامون نبود یا ندیدم، چیزی که اونروز برام جالب بود این بود که بدون اینکه جامو تغییر بدم، نمایشی از ماشینهای نیروی انتظامی رو جلو چشمام دیدم، از پیکانهای سابق گرفته تا تویوتاهای مشکی مدل 2002 که مخصوص گشت ضربته!؟ و الگانسها و باراباسها که کل طاقبستانو خداییش زیره پاشون داشتن، ولی دیگه نمیدونم یگان ویژه و گشت ضربت دیگه اونجا واسه چی اومده بودن نه جنگی شد نه مرافه ای، دمه نیروی انتظامی هم گرم تازگیا باحال شدن

|

این روزایی که من نبودم

این روزایی که من نبودم اصلا تقصیر من نبود!؟ خداییش همش تقصیر این اینترنت قصره، من همیشه کارت جی اس سی میخرم، و خرابیه جی اس سی باعث شد، به روز کردن وبلاگ مام خراب شه، خرابیه جی اس سی یکهفته طول کشید از شانس گند من اون روزی خراب شد که ویندوز رو تازه عوض کرده بودم و هرچی تماس گرفتم دیدم میره تو اینترنت اما ری سیو نمیکنه!؟ یعنی هیچ فایلی رو، روی کامپیوتر نمیفرسته، آخ یه دردی بود، منم مجبور شده یه حسابگر دو ساعته بخرم که همش صرف آپدیت ویندوز و مکافی و آفها و میلهای یکهفته نخونده شد، و وقتی واسه به روز کردن وبلاگ نموند، اینارو گفتم تا همه ی تقصیرارو بندازم گردن جی اس سی، باید خسارت میدادن نه!؟ این بود داستان روزایی که من نبودم و شرمنده ی شما شدم

© Copyright 2006 Parham Net. All rights reserved | Xml | Email | Home