|

Sunday, October 10, 2004

عاشق

با یک نگاه عاشق نور عشقت شدم به خود گفتم هر روز پنج بار برای دیدنت بیایم وقتی به خود آمدم آنقدر عشقم به تو بیشتر شده بود که حتی طاقت کم شدن یک وعده دیدنت را نداشتم. من می آمدم و تو مرا از نور خود میهمان میکردی. وقتی برای دیدنت دیر میرسیدم تو از من ناراحت نمیشدی اما خود از دیر آمدنم سخت دلگیر می شدم و همچنان من بندگی می کردم و تو به پاس بندگیم به من دادی و دادی و دادی

© Copyright 2006 Parham Net. All rights reserved | Xml | Email | Home