|

Tuesday, August 10, 2004

روزگار

ساعتمو نگاه میکنم. اصلا باورم نمیشه چه زود میگذره. آره به همین سادگی عمرمون داره میره. انگار همین دیروز بود به کلاس اول میرفتم خدایا اون بچه کوچولو من بودم!؟ انگار نه انگار چهارده سال از اون روز میگذره آخه من شش سالگی رفتم کلاس اول. اما هرچی فکر میکنم چیزی از خاطرات گذشتم به یاد نمیارم فقط یه تصاویر گنگ و مبهم بگذریم. داشتم ساعت و گذر عمرو میدیدم با خودم فکر میکنم چه کارها میتونستم انجام بدم و ندادم. از کیا جا موندم از کیا جلو زدم و چه کارهاییو میخوام انجام بدم. آره من یه چشمم به آیندست و تو حال زندگی میکنم که یاد گذشته حواسمو واسه کارهای آینده بهم نریزه. چون گذشته از دست رفته و با بیشترین ثروت دنیام نمیشه بدستش آورد. بنابراین باید آینده رو نگاه کرد که مثله گذشته فقط تو خاطره نمونه. همش شد گذشته و حال و آینده. آدم اگه میخواد موفق باشه باید زمانو بشناسه و نگذاره که زمان از دستش بره چون زمان واقعا ثروته. و وقت طلاست چون ممکنه تو الان یه کاریو بتونی انجام بدی که باعث پیشرفتت بشه اما چند سال دیگه وقت و فرصتشو نداشته باشی. آره من همه اینا رو تجربه کردم و بی دلیل نمیگم. به قول دوستام با وجودی که بیست سالمه قده یه مرد شصت ساله تجربه دارم!؟ نمیدونم شاید راست بگن. نصیحت من به شما اینه که قدر وقتتون رو بدونید.

سرسبز باشین
خدانگه دار


© Copyright 2006 Parham Net. All rights reserved | Xml | Email | Home